الف و میم آدمهای واقعی زندگی من هستن، بدون اونا انگار من توو یه حبابِ پر از آب زندگی میکنم، فقط اون صدای زنگِ عجیبِ اعماق آب میاد، همه چیز کدره و نمیشه چشما رو باز نگه داشت..
دنیای گنگی و گیجیه دنیای من بدون الف و میم..
وقتی توو خونه صدای حرف زدنایِ به ندرتِ میم و صدای غر زدنایِ همیشگیِ الف میاد حباب دورم میترکه و زندگی برام واقعی میشه.
میم خوششانسی بزرگ زندگی منه، اگر چه پر از کم و کاستیم، پر از درد و زخم، اما وجودش برای من مایه ی ادامه ی حیاته..
این آدمی که اینجوری ته حبابش نشسته و غرق میشه توو فکر و خیالای بد رو فقط دست این دو نفر میتونه نجات بده..
من اون آدمم، آدمی که محبت و آغوشم رو پس میزنه..